در کوچه باغ فراموشي |
Wednesday, January 08, 2003
٭ با خود انديشيدم
........................................................................................چرا نمی توانم چون ديگران باشم، ضمخت و بی رحم. بی اعتبار و رسوا گر، چرا حتی نمی توانم احساسی را که منشأ تمامی نفرت است، درک کنم انگار گنگ شده ام خسته........... با ديدگانی تار و غبار آلود انگار شکستم پس از يک هفته خستگی چگونه می توان درهائی را جست تا از حجوم وقيح آزار ديگران در امان بود و پناه را آرزو کرد. با خود انديشيدم چرا ديگران نمی توانند چون من باشد ؟؟ نوشته شده در ساعت 8:18 AM توسط Maria
|