در کوچه باغ فراموشي |
Wednesday, September 04, 2002
٭ وقتي كه بي هراس از نگاه ها ي هرز و دوره گرد، ذهن برهنه ات را عرضه ميكني ، در جستجوي كدام چشمي تا بر عرياني تو خيره بنگرد؟
........................................................................................وقتي گذر بيمار گونه زندگي را د ر كوچه ها ي خالي ذهنت تكرار ميكني ، بر نقشهاي كهنه ات كه همه حسرت داشتن عشق مردكي خفته در آغوش ديگري، يا اضطراب چگونگي تكرار مكرر آرزوهاي كوچك است، كدامين نگاه تازه اي خواهد گذشت؟ نوشته شده در ساعت 12:20 AM توسط Maria
|